Friday, February 19, 2016

مقدمه ناتمامی که هنوز فیلم نشده... درباره گیتا..ساخته مسعود مددی.. مطلبی از شهرام اشرف ابیانه



 گیتا مسعود مددی از آن فیلم هایی است که روی شخصیت یک بازیگر بنا شده؛ اینجا مریلا زارعی که انصافا خیلی هم درخشان بازی کرده و برای نقش هم کم مایه نگذاشته. اما فیلم فقط مریلا زارعی را دارد؛ در نقش مادر پا به سن گذاشته ای که پسر جوان حارج رفته اش در اثر حادثه ای که نمیدانیم چیست می میرد و در این سن میفهمد باردار هم شده.
 فیلم گیتا سر و شکل حرفه ای دارد. لحظات خوبی هم دارد. رویاهای فیلم خوب در آمده و بازیگرها هم همه تلاش اشان را میکنند تا چیزی به فیلم اضافه کنند . این وسط قصه چیزی کم دارد تا  گیتا مسعود مددی فیلم جانداری شود و این چیز ،نبود آن کیمیایی است که قرار است به کاراکترهای کار هویت دهد.
اطلاعات عمدا دیر داده میشود و بر اساس این ابهام ،زیبایی شناسی قصه و روایت بنا میشود. این ابهام اما ادامه که پیدا میکند همه چیز را از هم می پاشاند. نمیفهمیم مادر اصلی ظاهرا سالها غاءب پسر تازه درگذشته کیست و چکاره است. احساسات دیگر شخصیت ها مثلا پدر، شوهر مریلا زارعی، هم مبهم میماند.
 فیلم جاهایی مرا یاد تراژدی مرگ دو برادر ایرانی کشته شده  آرش و سروش فرازمند،در نیویورک انداخت. قصه اصلی هم احتمالا بر همین اساس بنا شده اما تراژدی اینجا  فاقد شیرازه ای است که مصیبت مادر فیلم را معنا کند.
فیلم گیتا به این می ماند که تماشاگر را با هیاهو و سر و صدا دعوت به ضیافتی کنیم ولی به محض نشستن سر سفره این ضیافت، مهمانی تمام شود. این همه مقدمه چینی و صغری و کبری چیدن و آخر سر با یک سری نماهای مثلا مستند، دور از جان شبیه درخت زندگی ترنس مالیک، و دست آخر فیلم با تپش قلب جنین درون رحم مادر در کمال ناباوری ،ناتمام به پایان میرسد.
 واکنش تماشاگران؛ شیفتگی در ابتدای قصه و شروع بحران، شنیدن خبر مرگ پسر جوان در آمریکا،.. و بعد، دلزدگی در میانه قصه و سپس بهت از این پایان یکباره بود. گیتا به  فیلم ناتمامی می ماند. به مقدمه خوبی که قصه و فیلم نشده. عرصه ای برای هنرنمایی مریلا زارعی که متاسفانه نمودی نمیابد.

No comments:

Post a Comment