Friday, February 19, 2016

یک مالاریا فرمی شلوغ و درهم... درباره مالاریا..پرویز شهبازی... مطلبی از شهرام اشرف ابیانه





تفسیر و شریک شدن در معنا و حس و حال مالاریا آخرین فیلم پرویز شهبازی کار سختی است. خط قصه سر راستی در فیلم نیست و سمت و سوی نگاه فیلمساز به هر کجا دلش بخواهد میچرخد. انگار خواسته باشد در کنار داستان دختر و پسر جوان فراری ،گوشه ای از شور و حال جامعه را به بهانه شادی مردم بابت توافق هسته ای و...را هم نشانمان بدهد. این پراکنده گویی خسته امان میکند و ما را از توجه به موضوع اصلی که بی پناهی دختر پسر فراری فیلم باشد منحرف میکند.
میگویند فیلمسازان وقتی در کار و حرفه اشان اسم و رسم در میکند در خلق کارهای تازه  بازیگوش میشوند. به یادشان می افتد کمی هم نوجویی کنند و فرم های روایی و بصری تازه سینمایی را بیازمایند. اشکال اینجاست که جهت گیری نگاه اشان غالبا گم و ناپیداست. فرم بر کار غلبه میکند و جوهره و انرژی کارهای پیشین را نیز هدر میدهند.
شهبازی در فیلم تازه، به چنین مصیبتی مبتلا شده. به یک مالاریای فرمی دیوانه وار درباره جوانانی که جامعه آنها را نمیفهمد. در فیلم جدید او آش آن قدر شور شده که بحث ساختار فیلمنامه و شخصیت سازی بیشتر به شوخی شبیه شده. شخصیتها رفتار متناقض از خود نشان میدهند. دلیلی برای رفتارشان نمیابیم. چون اصولا طراحی شخصیتی صورت نگرفته. مثلا  جوان موزیسین که با ماشین ون اش دختر و پسر را به تهران میرساند معلوم نیست چرا این قدر دنبال کار این دو است در حالی که خودش دچار دردسر است و صاحبخانه اش قصد کرده اثاث اش را داحل کوچه بیندازد یا پسر فراری، ساعد سهیلی، چرا اول به پسر موزیسین حساسیت نشان میدهد و از این شاکی است چرا دختر شب خانه او مانده، در صورتی که خودش هم میداند دختر چاره ای نداشته و چند صحنه بعد در رفتاری کاملا متفاوت بی خیال همه چیز میشود. انگار هیچ اتفاقی نیفتاده.
بارقه هایی اما هنوز مانده که بدجوری حس و حال آخرالزمانی سینمای خاص شهبازی را منتقل میکنند. بهترینش صحنه پایانی و خودکشی دختر و پریدن او در رودخانه و غرق شدن اوست درحالی که از منظر دوربین موبایل دختر همه این ها را میبینیم. ادامه این صحنه در حالی که قایق بی صاحب، رها در دل آب ها شناور مانده به زیبانرین وجه بصری، این طعم مرگ و به آخر خط رسیدن جوانانه را ثبت میکند. مالاریا پرویز شهبازی اگر وحدت و انسجامی داشت با چنین صحنه های نابی اتفاقی نادر در سینمای ایران میشد.

No comments:

Post a Comment