Tuesday, June 13, 2017

فرانتز. فرانسوا اوزون. ۲۰۱۶. فرانسه ‎ احضار شبح شکوه و جلال سینمای کلاسیک در فیلمی از فرانسوا اوزون





فرانتز فرانسوا اوزون ، شکوه فیلم های کلاسیک را دارد و در عین حال از دل این وقار تداعی کننده بهترین های سینمای کلاسیک، شاخصه های یک سینمای پیش رو و شخصی روز اروپا را به رخ میکشد 
فیلم اوزون رنگ و لعاب پر سر و صدای فیلم های پست مدرن امروزی را ندارد. روایتی ساده و سر راست دارد، آن قدر ساده که وقایع بعدی و خط اصلی قصه را میتوان همان ابتدا حدس زد. به این ها اضافه کنید قاب هایی شکیل و استاندارد و دوربینی معولا ایستا و در نماهای حرکتی با رعایت قواعد معمول سینمای کلاسیک و دکوپاژی با سر و شکلی شبیه یک ملودرام دهه۱۹۵۰ میلادی
اوزون تصمیم گرفته ذهن تماشاگرش را با بازی های فرمی آشفته نکند. بجایش همه خلاقیت و تمرکزش را گذاشته روی واشکافی احساس
هایی که به زبان نمی آیند اما سرنوشت زندگی آدم ها را تغییر میدهند حس هایی چون عشق یا گفتن دروغی مصلحتی ساده  با چنان قدرت باورپذیری بی نقصی که ساختنش فقط از یک استاد کار خبره این  حرفه برمیاید
فرانتز فرانسوا اوزون ، با هر فیلمی که پیش از این دیده اید متفاوت است. دیدنش هم حس و حال دیگری به تماشاگر میدهد
داستان در ۱۹۱۹ آلمان بعد جنگ جهانی اول میگذرد. دختر جوانی آلمانی سر مزار نامزد کشته شده اش در جنگ ، با مرد جوان فرانسوی ای برخورد میکند که گل بر آرامگاه او گذاشتهمیفهمیم غریبه فرانسوی سربازی بوده که نامزد دختر را در جنگ کشته و حال برای طلب بخشش آمده
داستانی به این سادگی پر از لایه های احساسی پیچیده است. آن قدر زنده و جاندار که نمیتوان به سادگی از کنارش گذشت. فیلم اوزون تا حدودی ما را یاد فیلم سرگیجه هیچکاک می اندازد. اینجا هم دختر با دیدن غریبه فرانسوی حس میکند عشق مرده قدیمی انگار در کالبد تازه ای سر برآورده. انگار سرباز کشته شده  از دیار فراموشی برگشته تا با نامزد و خانواده داغدارش آخرین دیدار را انجام دهد . دختر اسیر رویای این عشق آمده از گور شده گویی بخواهد عشقی قدیمی و از دست رفته را در کالبدی تازه جان بخشی تازه کند
جالب است که همچون فیلم هیچکاک ارتباط میان این دو از طریق تابلوی نقاشی است. در فیلم هیچکاک  رابط حسی بین زوج عاشق فیلم، تابلو پرتره زنی بود ظاهرا از اجداد گذشته زنی که  جیمز استوارت تعقیبش را به عهده گرفته و اینجا تابلویی از مونه در موزه لوور واسطه این ارتباط است ؛ تابلویی با موضوع مرد جوانی با سری عقب برگشته روی تخت که به وضوح مرگ را تداعی میکند
شباهت های تماتیک چنان است انگار سرگیجه را از منظری زنانه تصویر کرده باشند. غرابت فیلم و راز تاثیر گذاری عجیب فیلم هم بدین خاطر است
فیلم اوزون در عین حال وامدار سینمای راینر ورنر فاسبیندر،فیلمساز دهه هفتاد آلمانی، هم هست. بافت ملودراماتیکی که آدم های قصه را این اندازه زنده به هم مرتبط کرده از دنیای فاسبیندر می آید. فرانسوا اوزون اما این همه را متعلق به خودش کرده و تفسیری تازه بر آن ها ارائه داده. به طوری که میتوان گفت فیلم او شبیه هیچ فیلمی نیست هر چند سایه هایی از سینمای پر شکوه و جلال  سینمای کلاسیک راپیش چشمان مان زنده میکند
فیلم فرانسوا اوزون خط بطلانی است بر نظر شیفتگان متعصب سینمای کلاسیک که ناتوان از برقراری ارتباط با سینمای معاصر روز دنیا مدعی اند مرگ سینمای باشکوه گذشته را باید باور کرد. فرانسوا اوزون  با احضار شبح  بهترین های سینمای کلاسیک در شکل و قالب یک سینمای  شخصی انگار میخواهد خط بطلانی بر همه این فرضیه های بی  پشتوانه سینمایی بگذارد

فرانتز فرانسوا اوزون یکی از بهترین فیلم های تاریخ زندگی تان خواهد بود این فیلم را میتوان یکی از قله های  تاریخ پرفراز و نشیب سینما بعد دوران به یاد ماندنی و درخشان سینمای صامت ارزیابی کرد. جایی که نیرو و حس زندگی سینمای کلاسیک با سینمای پست مدرن امروزی پیوند پیدا میکند