Wednesday, April 14, 2010

از خودم

من کی ام ؟ به همه میگم نویسنده اما راستش کارمند یه اداره دولتی ام.
دروغ نگفتم اگه بگم نمایشنامه نویس رادیو بودم و مقاله نویس مجلات سینماییی یه چند تا متن مجری هم نوشتم برای یکی از برنامه های کودک شبکه دو سیما فقط همین اما درضمن کلی ایده و طرح دارم برای سینما یا تلوزیون که همینطور منمونده خاک میخوره گوشه خونه
دیگه داشتم به خودم میگفتم زندگی هنری من شروع نشده تموم شد ودنبال مجلس ختم و هفت و غیره برای خودم بودم که دوستی گفت چرا وبلاگ نمیزنی این جوری هم دوست پیدا میکنی هم یه جای مطمئن داری برای خاطره نویسی هم کارهات رو میذاری خلایق بخونن برای نظر دهی. از کجا معلوم سشاید مشتری هم برایشون پیداکردی و فرستادیشون خونه بخت
اما بذارین راحتتون کنم آدم معروفی نیستم اگه اسم شریف بنده ،یعنی شهرام ،رو تو یکی از این موتورهای جستجوگر اینترنت سرچ بزنین همه جور شهرامی میبینین از شهرام ناظری و شهرام شب پره و شهرام صولتی و شهرام کاشانی اما از شهرام اشرف ابیانه اثری نیست.اینئو گفتم بدونین طرف صحبتتون یکیه مثل شماس
امیدوارم ازاز دوستی هم لذت ببریم واز همدیگه کلی چیز یاد بگیریم.ش

Tuesday, April 13, 2010

حال و احوال


گاهی اوقات چیزهایی به ذهنت می رسد در قالب داستان، شعر، خاطره و غیره که می نویسی شان روی تکه کاغذی، بعد که گم اش می کنی انگار هیچ خاطره ای نداری. آدم بی خاطره هم زود فراموش می شود، هم کسی یادش نمی کند. این بود که آستین بالا زدیم با لطف یکی از دوستان صبحی زود خانه اش خراب شدیم برای باز کردن یک وبلاگ ناقابل. امیدوراریم از دست و زبان ما در امان بمانید.ش