Monday, October 3, 2016

ردپای دوزخ دانته در یک تابلوی سرخوشانه امپرسیونیستی درباره ژرز سیمنون و آثارش شهرام اشرف ابیانه

1. ملاقات با غریبه ای مرموز در آپارتمانی در حومه پاریس
در آپارتمان دنج ات در محله ای در پاریس روی کاناپه ات لمیده ای و روزنامه میخوانی یا به رادیو گوش میدهی یا شاید به تلویزیون روشن جلوی رویت خیره مانده ای که زنگ آپارتمان ات به صدا در میاید. پشت در مرد میانه سال نسبتا چاق نجیب زاده و موقری است. خودش را سربازرس مگره[1] معرفی میکند. برای پیگیری جنایتی به آپارتمانت سرزده. در صحبت یا بازجویی از تو از حدود ادب خارج نمیشود اما کلماتش میتواند گزنده و نیشدار باشد. حاضر جوابی ش آدم را یاد همفری بوگارت[2]می اندازد و پی گیری مداومش سام اسپید[3]و فیلیپ مارلو[4]قهرمان رمان های جنایی سیاه داشیل همت[5]وریموند چندلر[6]را به خاطر تداعی میکند.
این سربازرس سمج و مرموز که فقط در موقع ضرورت حرف میزند بیشتر به هرکول پوارو[7]رمان های جنایی آگاتا کریستی[8]شبیه است. نکته تمایز او با پوارواما در جنب و جوش ذاتی اوست. آرام و قرار ندارد. برای کشف حقیقت بی صبر است. اگر کارت ویزیت اش را در بدو ورود نشان نداده بود فکر میکردی یکی از خبرنگارهای روزنامه های محلی است. پیپ اش را که روشن میکند حس میکنی چقدر شبیه شرلوک هولمز[9] قهرمان کتاب های آرتور کنان دویل[10]شده. این مرد بزرگ جثه اما رازآمیزی عجیب وخباثت غریب هولمز را هم ندارد.
با رفتن غریبه میتوانی روی کاناپه اتبنشینی و به این فکر کنی این آدم عجیب از کجا سر در آورده؟ اگر شخصیتی خیالی و داستانی است خالقش کیست و راز این تاثیر غریب و ویرانگرش روی انبوه خوانندگان شیفته اش در دنیا برای چیست؟
 
 
2.دیدار دوم؛ این بار در دنیای رویا و خواب
هنگام نوشتن مقدمه مقاله ایبرای ماهنامه جهان کتاب، این سوال برای خود من هم پیش آمد. خالق سربازرس مگره چگونهآن قدر محبوب شد که به نقل از سایت ویکی پدیا  در سال 2005، شانزده سال بعد از مرگش، بزرگترین بلژیکی از طرف دولت بلژیک لقب گرفت.
درباره اش میخوانم که ژرژ ژوزف کریستین سیمنون[11] متولد 1903 شهر لیژ[12]بلژیک است. از خانوادهای کاتولیک بوده و با تربیتژزوئیتی[13] تحصیلات مقدماتی اش را تمام کرده. پیش از جنگ جهانی اول شاگرد کتابفروشی بوده و بعدها کارش را با روزنامه هایی چون گازت دو لیژ[14]، روزنامه ای پرتیراژ و عامه پسند، و پاریس سوار[15] به عنوان خبرنگار و ستون نویس ادامه داده. تند نویسی و مهارت های نوشتاری را از کار شبانه روزی در روزنامه آموخت. بواسطه شغلش با طبقات مختلف مردم آشنا شد و روحیات و خلقیات خاص آنها بعدها در شخصیت پردازی رمان هایش به کمکش آمد.آنچه به شهرت سیمنوندامن زده وارد کردن روانشناسی در رمان های جنایی است. او به مدد این تیزبینی روانی، زخم های روح انسانی را با چنان صراحتی به رخ کشید که گاه درمیمانیم مگره یک سربازرس ساده است یا کشیشی که اجازه یافته  این طور بی مهابا به خلوت خصوصی آدم ها ورود پیدا کند؟
ژرژ سیمنون تصویرگر لحظه های ناب انسانی است و از این منظر کارش حس و حال  نقاشان امپرسیونیست را تداعی میکند .منتهی  این بار گویی در جهانی دوزخی گرفتار آمده ایم . انگار بخواهیم ردپای دوزخ دانته را در تابلوهای سرخوشانه مونه[16] و رنوار[17] از شب نشینی های پاریسی نشین ها جستجو کنیم . گفتگو های دینامیک و پیچیده ای که در قالب بازجویی های مگرهپلات داستانی داستان هایسیمنون را میسازند دنیایی را تصویر میکنند که راهی برای التیام دردهای ساکنانش نیست.عریانی وصراحت گفت و گوهای او تابلوهایی زنده خلق میکند از آدم هایی که در حال فرار و پنهان کردن چیزی هستند که به گمان شان راز زندگی آنها را تشکیل میدهد.
کتاب های سیمنون را بارها سینماگران سرشناس روی پرده نقره ای تصویر کرده اند؛ ژان دلانوا[18]، برتران تاورنیه[19]، ژان رنوار[20]، ژانپیرملویل[21]به کتاب های ژرژسیمنون روی خوش نشان داده اند. بازیگرانی چونپیر رنوار[22]؛ چارلز لاوتون[23]و ژان گابن[24]ردای سربازرس مگره را به تن کرده اند. طنازی پنهان در شخصیت مگره در بازی ژان گابن بیش از بقیه به دل نشست.
ژرژ سیمنون در 4 سپتامبر 1989 در خواب و پس از دوره نقاهتی چندساله در شهر لوزانسوییس چشم از دنیا فرو بست. شاید او خواب غریبه ای را میدید که به آپارتمان اش به سوییس سر زده تا در مورد مردی بپرسد که با کتاب هایش چگونه توانست  دنیایی را شیفته خود کند.
 
 



[1]Maigret 
[2] Humphrey Bogart
[3] Sam Spade
[4]Philip Marlowe 
[5]Dashiell Hammett
[6]Raymond  Chandler
[7]HerculePoirot
[8]Agatha Christie
[9]Sherlock Holmes
[10]Arthur Conan Doyle
[11]Georges Joseph Christian Simenon
[12]Liège
[13]Jesuit
[14] Gazette de Liège
[15] Paris soir
[16] Oscar-Claude Monet
[17]Pierre-Auguste Renoir,
[18]Jean Delannoy
[19]Bertrand Tavernier
[20]Jean Renoir
[21]Jean-Pierre Melville
[22]Pierre- Renoir,
[23]Charles Lawton

No comments:

Post a Comment