هشت و نیم
Monday, March 7, 2011
عشق فروش
روزگاری مردی بود و زنی
مرد عشق می فروخت و امید
زن ،دل دلبری
نازی ونوازی
رازی وسازی
این همه را نه آن قدر بلند
که برآشوبد مرد را
از عشقی که داشت در سینه به زن
3 comments:
آینه نما
March 7, 2011 at 12:59 PM
گاهی اوقات بعضی چیزها حال آدم رو جا می یاره مثل این شعر قشنگ
Reply
Delete
Replies
Reply
نهال
March 7, 2011 at 11:35 PM
قشنگ بود...
Reply
Delete
Replies
Reply
pedram
April 19, 2011 at 2:03 PM
این شعر از خود شما بود؟
Reply
Delete
Replies
Reply
Add comment
Load more...
Newer Post
Older Post
Home
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
گاهی اوقات بعضی چیزها حال آدم رو جا می یاره مثل این شعر قشنگ
ReplyDeleteقشنگ بود...
ReplyDeleteاین شعر از خود شما بود؟
ReplyDelete