Saturday, April 2, 2016

درباره کلیدر ممحمود دولت آبادی


این روزها کلیدر دولت آبادی را میخوانم. نثر پرقدرت این رمان ده جلدی هوش از سرم برده. نثری که بالا و پایین ندارد. مثل پتک بر روح و روان ات فرود میاید و جادو میکند. نثری تصویری و جاهایی سینمایی. نثر و زبانی که همانندی در ادببات معاصر فارسی ندارد جز در ادبیات کهن پارسی. 
خالق کلیدر به وضوح شیفته ادبیات و سبک و سیاق نگارش ادبیات کهن فارسی خاصه فردوسی و تاریخ بیهقی است  این شیفتگی و سرسپردگی را در جای جای کلمات کتاب میتوان دید. من تازه دو جلد این ده گانه سترگ پارسی را تمام کرده ام اما گمانم آنانی که از طولانی بودن کتاب شکوه دارند به این موضوع شاید بی توجه اند که کل این شاهکار مسلم ادبی گونه ای بازی با زبان و نثر است. واگویه ای است از زبان و دل یک عاشق ادبیات که داستان و داستانک هایی هم کنارش خودنمایی میکند. 
خواندن کتاب نه فقط بر هر کتاب خوان شیفته ادبیات که بر هر ایرانی واجب است. با کلیدر میتوان مروری داشت بر سالها و سده ها زبان و نثر فارسی و از خلال این پژوهش گسترده و از این واکاوی در ساختار زبانی ادبیات کهن فارسی میتوان در عین حال با جهان بینی مردی آشنا شد که کلمات در دستش چون مون نرم است. واژه ها در قلمش لحن و حالتی بشارت گونه می یابد. 
همین است که کلیدر را بعد چند دهه این همه مانا و خواستنی کرده. کلیدر این روزها در روح و جان من جادو میکند.مگر میشود این جادو نامه را زمین گذاشت و در روزمرگی به بیهودگی پرداخت. وای بر من که دیر..خیلی دیر در این سحرنامه کنجکاو نشدم.

No comments:

Post a Comment